آدمهای معمولی اثر سالیرونی نویسندهی ایرلندی است که اوّلینبار به زبان انگلیسی منتشر شد و در جهان با استقبال بینظیری روبهرو شد. این کتاب برای اوّلینبار در ایران توسط مریم نفیسیراد ترجمه و از نشر شانی منتشر شد و در هفتهی اوّل مردادماه ۱۳۹۹ عنوانِ پُرفروشترین کتابِ ترجمه را به خود اختصاص داد.
رمانِ آدمهای معمولی در ۵۱۹ صفحه از نشر شانی منتشر شده است.
این کتاب در جوایز کاستا ۲۰۱۸ موفّق به کسبِ عنوانِ بهترین رمان شد. در سال ۲۰۱۹ در فهرستِ گاردین از ۱۰۰ جایزهی برتر قرنِ بیستویکم در رتبهی ۲۵ قرار گرفت و برندهی جایزهی منبوکر ۲۰۱۸ و کتاب سال واتراستون شد.
چرا باید کتابِ آدمهای معمولی را بخوانیم؟
این سوالی است که افراد زیادی میپرسند و منتظر یک جواب خیلی حکیمانه و واضح هستند.
رمانِ آدمهای معمولی، یک رمانِ پُخته، دقیق و زیباست که بااحساس و آگاهانه نوشته شده است.
کاراکترهای داستان؛ کانل و ماریان، لوکاس و. شبیه به شخصیتهایی واقعی هستند و خیلی خوب توصیف شدهاند.
آدمهای معمولی را بخوانید و ببینید فاصلهی طبقاتی و تفاوتها در جامعه مانعِ عشق نمیشوند. اگر دو نفر واقعا در روابط اجتماعی خود در کنار هم باشند میتوانند تمام بدبختیها را اززندگی خود حذف کنند یا نادیده بگیرند. در این داستان ماریان و کانل به هم علاقه دارند ولی با حالتی نوسانی مُدام به سمتِ یکدیگر کشیده شده و از هم دور میشوند. این تجربههای تلخ و شیرین قصهای میسازند که روابط اجتماعی انسانها را در برخوردها و عکسالعملها به خوبی نشان میدهد.
این رمان خیلی متفکّرانه، با رعایت نکاتِ روانشناسی و جذاب و گیرا نوشته شده و نویسنده در آن توصیفات و جملات زیبایی را به کار بُرده است. توصیفهایی که دریچههای ذهنی و روحی جدیدی را به روی مخاطب باز میکند و ناخودآگاه وارد یک جهانِ دیگر با شخصیتهایی ملموس و باورپذیر میشود.
شخصیتهایی جوان و پویا که تا مدّتها در ذهنِ مخاطب بیدار میمانند.
قسمتی از متن کتاب:
یکبار ماریان به لوکاس گفت:
_ تو هر کاری میکنی یه اثر هنریه.
لوکاس این جمله را به عنوانِ یک تعریف از کارِ هنری خود دانست.
لوکاس نسبت به ریزترین شکستهای هنری حساس است: نقاشی، عکاسی، سینما و حتی در رمانها و فیلمهای تلویزیونی.
گاهی وقتها زمانی که ماریان به فیلمی اشاره میکند که اخیرا تماشا کرده است، لوکاس بلافاصله دستِ خود را در هوا تکان میدهد و میگوید:
من که کلا از این فیلم ناامید شدم.
و ماریان متوجه میشود که لوکاس با این طرز فکر و درک، آدمِ خوبی است.
لوکاس در خود یک هنرمند خوب و حساس پرورش داده است بیآنکه مضمون واقعی درست یا غلط آن را توسعه بدهد.
کتاب مردانی در آفتاب
اثر غسان کنفانی نویسندهی فلسطینی است که توسط مریم نفیسیراد ترجمه و در بهار ۱۳۹۹
از نشر شانی منتشر شده است.
این کتاب جایزهی اصدقاء الکتاب لبنان و جایزهی منظمه الصحافین جهانی و همچنین جایزهی اللوتس کتاب آسیا و آفریقا را از آن خود کرد.
فیلمی از روی رمان به نام فریب خوردگان هم ساخته شده است.
جایزهی طلایی جشنوارهی قرطاج فیلمهای عربی و آفریقایی را بُرده و به عنوان صد فیلم برتر ی تاریخ جهان انتخاب شده است.
مردانی در آفتاب شرحی از دردها و زخمهایی است که هیچچیز در آن تغییر نمیکند و ناگهان در نقطهی رهایی، وضعیت بدتر و اسفناکتر شود. در همان نقطهای که همهچیز در داستان سیاه و تیره میشود، ناگهان مخاطب به نقطهی شروعِ جدیدی میرسد. این آغازِ راه است. آغازِ راهی که او را به تفکّر وامیدارد تا موقعیتهای مختلف داستان را از زوایای فکر و روح بسنجد. رهایی به چه قیمتی؟ به قیمتِ جان؟ این انسان اگر در همان آرامشِ کذایی و داراییهای اندکِ خود باقی میماند بهتر نبود؟ این سوالی است که در ذهن مخاطب مینشیند و پایانِ داستان با تمامِ تلخی و سیاهیاش، یک پنجرهی دیگر رو به دنیایی جدید است.
سه مرد فلسطینی، از سه نسل مختلف، قصد مهاجرت قاچاقی از فلسطین به کویت را دارند. هرکدام غرق در مشکلات خود اهم از بیپولیاند و همین امر باعث میشود که برای پرداخت مبلغی کمتر و در عین حال انتخاب راهی سهلالوصلتر
همراه راننده ابوالخیزران شوند.
نویسنده تمرکز بر روندی دارد که آدمها برای نجاتِ زندگیِ سادهی خود به راهی دیگر قدم میگذارند. راهی که پایان نامعلومی دارد و پُر از مخاطره است.
در بعضی از قسمتهای این رمان کوروسوی امید است که راه نجاتی پیدا کنند یا از این بدبختی رهایی یابند؛ امّا پایانِ تلخ و شگفتانگیز رمان مخاطب را بیدار میکند.
این کتاب احتمالا با تمام کتابهایی که دربارهی مهاجرت خواندهاید متفاوت است، چون در آن نویسنده فقط خطرات مهاجرت را نشان نداده است، بلکه این داستان بهقدری واقعی و ملموس به نظر میرسد که دلهره و اضطراب در دلِ مخاطب مینشیند.
قسمتی از کتاب:
همه از راه حرف میزنند. میگویند که به راه میرسی! درحالیکه آنها از راه جز رنگ سیاه و پیادهروها چیزی نمیدانند!
مردانی در آفتاب
غسان کنفانی
مریم نفیسی راد
رمانِ ماندگار و فوقالعادهی آدمهای معمولی با نام انگلیسی
اثری مهّم از سالیرونی نویسندهی ایرلندی است که اوّلینبار به زبان انگلیسی نوشته شد و به اکثرزبانهای زندهی رنیا ترجمه شده است.
این رمانِ شاهکار را در ایران برای اوّلینبار مریم نفیسیراد ترجمه کرده و از نشرِ شانی منتشر شده است. ترجمهای روان و درخشان که مخاطب را تا پایانِ کتاب با خود همراه میکند. در هفتهی اوّل مردادماه این کتاب مورد استقبال مردم ایران قرار گرفت و عنوانِ پُرفروشترین کتابِ ترجمه را به خود اختصاص داد.
رمانِ آدمهای معمولی در جوایز کاستا ۲۰۱۸ موفّق به کسبِ عنوانِ بهترین رمان شد. در سال ۲۰۱۹ در فهرستِ گاردین از ۱۰۰ جایزهی برتر قرنِ بیستویکم در رتبهی ۲۵ قرار گرفت و برندهی جایزهی منبوکر ۲۰۱۸ و کتاب سال واتراستون شد.
نویسنده در این کتاب از روابط عاطفی و اجتماعی آدمها در تعامل جامعه و زندگی معمولی حرف میزند و فراز و نشیبهای زندگیِ دو جوان به نامهای کانل و ماریان را نشان میدهد.
کانل ستارهی فوتبالِ مدرسه؛ پسری اجتماعی و از خانوادهای متوسط است.
ماریان دختری از قشر مرفه و کمی گوشهگیر است.
این دو نفر در طول داستان گاهی به هم نزدیک و گاهی از هم دور میشوند.
در این کتاب تلفیقی از فضاهای رئالیسم و روانشناسی دیده میشود و زبانِ داستان برای مخاطب حالتی روان و خوشخوان دارد.
قسمتی از متن کتاب:
ماریان و هلن یکنوع توافقِ غیرعلنی دارند مبنی بر اینکه هر دو از هم خوششان نمیآید.
آن دو با هم فرق دارند. به عبارتی دو شخصِ متفاوت هستند. کانل فکر میکند که خودش و هلن از جنبههای مختلف با هم تفاهم دارند؛ جنبههای اخلاقی خیلی خوب: وفادار بودنش، نوعِ نگاهش به زندگی و تمایلش برای اینکه به عنوانِ انسانِ خوبی شناخته شود.
درباره این سایت